۱۳۸۷ مرداد ۲, چهارشنبه

مرداد 1387، 2


توي فنجان قهوه نگاه مي كرد و براي دخترك مضطرب آينده اي روشن را رسم مي كرد
توي فنجان نگاه مي كرد و به او مي گفت كه بي همتاست، مورد لطف خداست
از يك فنجان خالي برايش شادي و اميد بيرون مي آورد
اعتماد به خويشتن را مي افزود و ترس ها را مي زدود
دختر كه خودش را براي اين همه خوشي حاضر مي كرد مي خنديد
او از رنج دنيا كاست و آن را به شادي آراست

هیچ نظری موجود نیست: