۱۳۸۷ تیر ۳۰, یکشنبه

اسفند 1384، 20


مويه كن ايران عزيز
براي سرمايه هاي به تاراج رفته
و داشته هاي ننگين بر جا مانده ات
مويه كن بر نام خونين هر كوچه و خيابانت
كه ياد آور نقطه اي است در يك گورستان
فرياد كن كه ياراي رفتن نداري
اسير انسانهاي فرومايه و بيماري
كه هرلحظه آماده اند از توقرباني بگيرند
در معبد خدايان، جوانانت را ذبح ميكنند
ديروز با نام اسلام
"امروز "استفاده صلح آميز از انر‍ي هسته اي
تكه تكه زخم خورده بغض آلود
زورمندانت لميده بر "ايمان" گرسنگانت
نيكوكارانت شكرگزار گدا پرورانت
دلم پاره پاره است براي وطنم
چه كاري از من ساخته است
آيا مي توان ايستاد و كوهي را تكان داد
كاش فقط فقر بود، فقط سياست بود
يا تنها دشمان خارجي و كينه روس و انگليس بود
همه را درمان مي كردم
با اين بيمار كه در همه اندامش سرطان پيش رفته
و همه دكترها جوابش كرده اند
چه كاري از من ساخته است

من مثل يك بزدل فرياد مي زنم
دوستت داشتم ايران
دوست داشتم به تو كمك كنم
اما افسوس
بايد فرار كنم
بايد تورا در هنگام جان سپردن تنها بگذارم
كاش يك روز آنقدر شجاع و قوي شوم كه كمكت كنم

هیچ نظری موجود نیست: