۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

منبع عكس

اونقدر بارون باريد كه آب بالا اومد.
خشكي به صورت جزيره هايي مجزا از هم دراومد.
ما توي جزيره هاي مختلف گير افتاده بوديم.
كلبه ي زيبا و امني كه روي يه تپه توي بزرگترين جزيره بود توي هواي مه آلود و بارون نم نم مقصد خوبي بود.
من تلاش مي كردم تا به سمتش برم.
از توي كم عمق ترين آب ها راه مي رفتم و از جزيره ها عبور مي كردم.
تعجب مي كردم چطور هم بارون مي ياد و هم آب زلاله!
به كلبه رسيدم كه صميمي و روشن بود.
بوي چوب و كاغذ ديواري رطوبت زده رو مي بلعيدم و از كلبه امن بارون و جزيره ها رو تماشا مي كردم.