۱۳۸۷ تیر ۳۰, یکشنبه

اسفند 1385-14


وقتي در يك غروب زمستاني
تنها توي خونه به گذشته و آينده
و به همه داشته هام فكر مي كردم
!متوجه شدم يك چيزي گم شده
!آرزوهاي بزرگ من
از آخرين باري كه اونها را كنترل كرده بودم
ده سال گذشته، اما توي اين ده سال
!يك جايي توي راه گمشون كردم
واقعيت اينه كه من عوض شدم
و مدل جديد شخصيتم ترسو و كم توقع شد
و داشتن آرزوهاي بزرگ و جسورانه،
... ناديده گرفتن مرزها و محدوديت ها
!با اين مدل جديد سازگار نبود
اينطور شد كه اون كيسه با ارزش پر از آرزو
!كم اهميت شد و رفت جزو اشياي گم شده

هیچ نظری موجود نیست: