۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

(عکس: مراسم استقبال کریسمس، گوتنبرگ)

امروز عصر به مناسبت پایان یک پروژه خیلی سخت با همکلاسی ها برنامه شام داشتیم و البته برای من جالبترین قسمتش گقتگوهای فرهنگی بود مثل این یکی:

اریک- اینجا به تساوی زن و مرد خیلی اهمیت داده می شه، به تازگی افرادی به این مساله که علائم راهنمایی مثل چراغ عابر پیاده مردونه است گیر دادن، قراره یه تصمیم هایی بگیرن که تغییرش بدن یا بعضی جاها چراغ آدمک زن داشته باشه!
من- چه عالی، برای همین من کشور شما رو خیلی دوست دارم.
راسموس- بله من هم به این موضوع افتخار می کنم کشور ما خیلی خوبه و با این کار هم کاملا موافقم!
اریک- ولی این کار ضروری نیست مخارجی داره و اهمیت چندانی نداره!

اینجا یه پادشاه داره که دوتا دختر و یک پسر داره، فرزند ارشد شاه دخترشه به نام ویکتوریا و چند سال پیش قانونی تصویب شده که بعد از پادشاه فرزند ارشد چه دختر باشه چه پسر وارث تاج و تخت می شه!

امروز چند تا پوستر تبلیغاتی بزرگ توی خیابون دیدم که پسرهای جوون خوش تیپ و نیمه عریان بودن، در کنار پوستر های دخترها توی ایستگاه های اتوبوس دیگه کسی نمی تونه بگه استفاده ابزاری یا جنسی از یه جنس خاص صورت می گیره.

توی ایران بحث در باره تفاوت های زن و مرد همیشه داغه ولی اینجا (بغیر از جمع رفقای ایرانی) خبری از این بحث ها نیست و در عین حال که می بینی یه پیرزن یا دختر خیلی جوون راننده اتوبوسه، می شه دید که چقدر دخترها، دختر هستن، جامعه اونا رو تشویق نکرده که مرد باشن چون مرد جنس برتر نیست و اونها ظریف هستن. یه نکته جالب دیگه که برداشت کردم اینه که اینجا حتی مردها هم ظریف هستن، لطافت رو در حالات و رفتارشون می شه دید، شاید این هم به خاطر همین باشه که خصوصیات نامعقول و خشنی که ما به مرد نسبت می دیم و از اون ارزش می سازیم دیگه براشون کاربردی نداره، آدم حتی می تونه زن باشه و خوشبخت باشه، آدم می تونه خودش باشه، خود خود واقعیش و خوشبخت باشه.

مردهای ایرانی بخصوص اونهایی که تازه از ایران وارد این جامعه شدن موقعیت جالبی دارن! البته اونها فکر می کنن این جامعه زن سالاره! چون اونها اغلب حتی فکر نمی کنن که یه حالت سومی هم هست به اسم برابری، فکر می کنن اگه یه جامعه مرد سالار نباشه لابد زن سالاره...


۱ نظر:

ناشناس گفت...

نظر امیر هم جالب بود:دی