۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه

اولین بارصداش رو روی تیتراژ یه سریال تلویزیونی شنیدم، خیلی خوشم اومد
بعد توی یه مهمونی دوستام آهنگ ترنج رو معرفی کردن و خواننده جدیدی که خیلی با استعداده و غوغا کرده
بعد گاهی آهنگ هاشو گوش می کردم، کم کم یه فولدر توی آهنگام درست شد به اسم محسن نامجو
الان شیش ماهه که به صداش اعتیاد پیدا کردم...
اوایل تفننی گوش می کردم ولی حالا اگه به مقدار معینی در روز گوش نکنم امورات نمی گذره :)
البته دو سه هفته است که به خاطر تمرین زبان سوئدی باید مرتب رادیوی اف ام گوتنبرگ رو روی موبایلم گوش کنم و یکی از چیزایی که باعث شد متوجه وضع وخیم و اعتیادم بشم همین بود، کوفتگی در پایان روز!
سعی کردم سراغ خواننده ها و آهنگسازای دیگه ای که برام جذاب بودن برم مثل شجریان، خواجه امیری، علیزاده و گروه ها و خواننده های خارجی، اما جواب نداد که نداد.
و مشکل هنوز حل نشده...شاید باید برم Rehab!
--------------
خیلی کنجکاوم که دوچرخه ام رو ببینم، به زودی صاحب دوچرخه می شم، باید براش قفل بگیرم چون اینجا دوچرخه دزدی زیاده!
مدتی یه دارم به همه می سپرم که چند تا داوطلب پیدا کنم برای یه دوچرخه سواری تابستونی توی اروپا اما هیچ کی استقبال نکرده و الان دارم فکر می کنم که آیا تنهایی به این سفر می رم یا نه! اگه تنها برم چند تا کشور نزدیک رو خواهم رفت. الان در حد تخیله و نمی دونم تابستون شرایطم چه جوری یه!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

حتی اگر تخیل باشه، خیلی بی نظیره.

رو من میتونی حساب کنی ;)

A to Z of my heart گفت...

دوتا شرط داره، یکی ویزا و یکی رزومه ورزشی خوب...