۱۳۸۷ اسفند ۱۵, پنجشنبه

"اریک اودور" پسر سیاهپوست و اهل کنیا، یکی از هم رشته ای های خوب منه. به طرز عجیبی خردمند، صبور و آروم به نظر می رسه. چند هفته پیش یه گفتگوی سه ساعته در باره خصوصیت های انسان ها، حقیقت و زندگی با هم داشتیم. امروز مثل همیشه با من سلام و احوالپرسی کرد:

[اریک] هی آزاده! حالت چطوره؟
[من] خیلی خوبم، متشکرم!
[اریک] می دونستی رئیس جمهور شما رفته به کنیا؟
[من] نه من اخبار رو دنبال نمی کنم، برای چی رفته؟
[اریک] اون به ما پیشنهاد داده که یه عالمه نفت مجانی به ما بده ولی دولت ما قبول نکرده!
[عبدالرحیم پاکستانی] چرا نفت مجانی باید به شما بده؟ این منطقی نیست!
[من] خب وقتی هیچکس به اون توجه نمی کنه می خواد با این کار دوستی یه کشور رو بخره!
(He is just trying to get attention!)
[اریک] درسته و کشور ما الان با امریکا دوسته چون باراک اوباما اصل و نسبش مال کنیاست. می دونی درسته که ما کشور فقیری هستیم ولی غرور خودمونو زیر پا نمی ذاریم!
[من] شما مردم خردمندی هستید!

هیچ نظری موجود نیست: