۱۳۸۸ فروردین ۲۸, جمعه


(عکس: پنجره، 17 آوریل)

[آ] می خوام آزاد باشم
[ی] مگر تا حالا نمی خواستی؟
[آ] راستش نه، هیچوقت زیاد جدی نبوده
[ی] حالا از کجا فهمیدی که دوست داری آزاد باشی؟
[آ] چیزای زیادی رو تجربه کردم، آزادی رو هم باید تجربه کنم و الان نیاز به یه تجربه جدید دارم
[ی] چرا فکر می کنی این تجربه جدید باید آزادی باشه؟
[آ] به آسمون نگاه کردم و یه لحظه حس خوبی رو تجربه کردم، همه دلبستگی های من روی زمینه و توی خونه ها و خیابون ها و پیش آدم هاست. می دونم که دلیل حس آرامشم از تماشای آسمون اینه که چشمام رو روی تعلقات زمینی بستم و به آسمون باز کردم، جایی که هیچی توش نیست، لا اقل چیزهایی که اینقدر در گذر و تغییر و میرا هستن
[ی] خب به نظر تو آزادی یعنی اینکه همش به آسمون نگاه کنی؟
[آ] نه! این فقط منشا یه حس خوب گذرا بود، دلم می خواد این حس رو تثبیت کنم، همیشه داشته باشمش
[ی] یه سری نیازها هست که نمی شه انکارش کنی، اگه بخوای زنده بمونی باید غذا بخوری، باید کار کنی، می خوام بپرسم که فکر می کنی آدم می تونه آزاد باشه؟
[آ] نیازها رو انکار نمی کنم و انکار هم نمی کنم که زندگی رو دوست دارم، اما می دونی من خیلی زیاد توی بعضی وابستگی ها گیر افتادم، فکر می کنم خیلی فراتر از نیازهای طبیعی و سالم زندگی بوده
[ی] مثل چی؟
[آ] وابستگی به آدم ها، بخصوص اون هایی که به سلامتی و خوشحالی آدم کمترین توجهی ندارن
[ی] به نظرت آزادی یه خورده ترسناک نمی یاد؟ اگه آزاد بشی ساعت ها، روزها و سال ها وقت فکری ات رو چه جوری می خوای پر کنی؟ اینجوری خیلی تهی و خالی و ترسناک نمی شه زندگی؟
[آ] آره راستش الان ترسناکه به نظرم چون باید همش با خودم و آزادی خودم باشم اما اگه آزاد باشم خودم رو بیشتر دوست خواهم داشت و اونوقت از بودن در خودم و با خودم لذت خواهم برد.
[ی] قدم اول برای آزادیت چیه؟
[آ] باید بپذیرم که انسان تنهاست و هر چی بال بال بزنه هم تنهایی اش رو هیچ چیز پر نمی کنه، بهترین مادر، بهترین همسر و بهترین فرزند هم کاری برای آدم نمی کنن، به هر حال باید از قید و بندشون رها شد، این تضادی با زندگی خونوادگی نداره، یه حقیقت ساده است
[ی] چطور می خوای بپذیری، می تونی بیشتر تشریح کنی؟
[آ] این ساده نیست و دارم بهش فکر می کنم، امیدوارم تو قدم اول جا نزنم
[ی] خب اینجوری دیگه نمی تونم ازت سوال بپرسم
[آ] چون جوابی ندارم! هر وقت پیداش کردم میام پیشت تا بازم ازم سوال بپرسی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

1- چه دوست منطقیه خوبی!
2- واقعا چالش سختیه!