۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

روز یکشنبه 24خرداد توی ایستگاه متروی امام آهنگ "هفته خاکستری" فرهاد از تلویزیون ها پخش می شد.
احساس کردم یه شعور و آگاهی نسبت به اوضاع روز مملکت و وصف حال مردم در انتخاب این آهنگ دخالت داشته!

هفته خاکستری:

شنبه روز بدی بود
روز بی حوصلگی
وقت خوبی که می شد
غزلی تازه بگی

ظهر یکشنبه ی من
جدول نیمه تموم
همه خونه هاش سیاه
روی خونه جغد شوم

صفحه ی کهنه ی یادداشتای من
گفت دوشنبه روز میلاد منه
اما شعر تو می گه که چشم من
تو نخ ابره که بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه، آخ اگه بارون بزنه.....

غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم از اینجا برو
اما موش خورده شناسنامه ی من

عصر چارشنبه ی من
هه، عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من
فصل جون سختی ما

روز پنجشنبه اومد
مثل سقاهک پیر
رو نوکش یه چیکه آب
گفت به من بگیر بگیر

جمعه حرف تازه ای برام نداشت
هرچی بود بیشتر از اینها گفته بود.

هیچ نظری موجود نیست: