۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

(عکس: 22 فوریه، من دم خونمون با پارو)

دو سه روزه که کمی برف باریده و بچه های برف دوست سر ذوق اومدن، آدم برفی درست کردن و انرژی گرفتن!
من دیشب یه سر بیرون رفتم و بیشترین کاری که انجام دادم دو تا گلوله برفی بود که درست کردم و چون هیچ کس نیود که اونها رو به طرفش پرتاب کنم اونا رو به دیوار کوبیدم.
امروز کمی برف پارو کردم، پیاده رفتم خرید و برگشتم و بقیه اش هم مثل یه روز تعطیل معمولی...

دیروز دلم برای خونواده و دوستام یه خورده تنگ شده بود، یاد روزهای تابستون افتادم که با پدرم یا خواهر عزیزم عصر های پنجشنیه و جمعه می رفتیم دوچرخه سواری و بعد سر راه برگشت که هوا هم کم کم تاریک می شد به نون بربری داغ می گرفتیم و توی خونه با سبزی های تازه که مامان پاک کرده بود و با پنیر می خوردیم، یادش به خیر!
دلم برای پارک جمشیدیه رفتن با مریم و رشت رفتن خونه لیلا و خیلی چیزای دیگه که جزء عادت های زندگیم شده بود هم تنگ شد...

ولی واقعیت اینه که الان اینجا هستم، بهتره الان در اینجا و با اینجا و مثل اینجا باشم و وقتی برگشتم با همه اونها که دوستشون دارم.
امیدوارم همه شون سالم و خوش و خرم باشن، آمین!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

:)) چه بهت میاااااااد :دی

برف پارو می کنییییییییم :دی

A to Z of my heart گفت...

خوبه که آدم یه کار مفید انجام بده یا اینکه مثل تو بره آدم برفی درست کنه!؟!
(البته خداییش با زور و التماس اجازه داده شد که فقط یه متر مربع رو پارو کنم)

:)