۱۳۸۷ آبان ۷, سه‌شنبه

[عکس: لیندهلمن، 29 آگوست]

وای خدای من! دارم از خنده می میرم
الان یکی از همکلاسی های ایرانی ام زنگ زد و خواست دوتا ایمیلی رو که برام فرستاده چک کنم، و نتیجه اش این حالی شده که الان دارم
داستان از این قراره که یه استاد داریم که یه درس باهاش گذروندیم و درس دوم تازه شروع شده، یه دختره تقریبا همسن و سال من، قیافه سبزه و با نمک و موهای فرفری
بیشتر بچه ها زیاد دل خوشی ازش ندارن چون خیلی سخت گیره و تمرین زیاد می ده و حسابی از همه کار می کشه
اکانت جیمیل من هم که تازگی ها حسابی مشکل پیدا کرده، از این همکلاسیم خواستم که یه ایمیل تستی بزنه و منو بذاره تو بی سی سی
این پسر خوب هم رفته رو آخرین ایمیلش کلیک کرده و ریپلای زده و توش نوشته فلانی(همین استاده) خیلی خره
البته به پینگلیش نوشته و آخرش هم یه علامت لبخند گذاشته
من در اون لحظه پشت همون میز بودم و داشتم چایی می خوردم که یهو دیدم این پسر داره به خودش می پیچه و خودش رو کتک می زنه
ایملی که ریپلای کرده بود مال همون استادمون بود و خودتون تا آخرشو بخونید
بعد همفکری کردیم و یه ایمیل بهش زدیم که ببخشید این ایمیل برای شخص دیگه(بنده) ارسال باید می شد و اشتباه شد
خانم معلم هم جواب داده که من فرض می کنم گفتین فلانی بهترین معلم دنیاست
:D
البته بعدش هم چون اسم منو دیده یکی از کارهایی که باید برای من و دوستم انجام می داد رو یادش افتاده و انجام داده

۱ نظر:

ناشناس گفت...

bah bah che keshvare khubi rafti:D manam yavash yavash miam:P